[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 18:14
بسمه تعالی خوش آمدی ای رمضان به کسی که بر در عمومی ایستاده بود، گفتم: پرتویی به من بده تا در این غیب ناشناخته، با آن راه خود را روشن کنم. من آدمی سرگشتهام. گفت: دستات را در دست خدا بگذار، زیرا او تو را به راه راست هدایت خواهد کرد . رهرو در مانده در کاروان زمان، بر سر تقاطع ایستاد تا نگاهی به پشت بیاندازد و...